توضیح مختصر: رومئو و ژولیت، داستان دو نوجوان عاشق است که به خاطر دشمنی بین خانوادههایشان، نتوانستند به هم برسند. در این میان تبعید شدن رومئو از شهر، کار را پیچیدهتر نیز کرده بود.
زمان مطالعه: 3 دقیقه
سطح: متوسط
سالها پیش در شهر ورونا در ایتالیا دو خانواده زندگی میکردند.
«ما خانواده کاپیولت هستیم.»
«ما هم خانواده مونتگیو هستیم.»
این دو خانواده همیشه در حال جنگودعوا هستند. مونتگیوها پسری به اسم رومئو دارند. کاپیولتها دختری به اسم ژولیت دارند.
شبی کاپیولتها مهمانی میدهند و رومئو به آنجا میرود. او ژولیت را میبیند و آنها عاشق هم میشوند. تیبالت پسرعموی ژولیت رومئو را میبیند و بسیار عصبانی میشود.
«او از مونتگیوهاست. بگیریدش!»
«آه رومئو تو چرا از مونتگیو هستی!»
رومئو و ژولیت با هم حرف میزنند و تصمیم میگیرند ازدواج کنند. آنها میدانند خانوادههایشان خیلی عصبانی خواهند شد، پس پیش راهب لارنس میروند و پنهانی ازدواج میکنند.
فردای آن روز تیبالت رومئو را میبیند. هنوز از دست رومئو عصبانی است و میخواهد با او دعوا کند. رومئو نمیخواهد با او درگیر شود اما بهترین دوستش قصد دعوا دارد. «اگر تو نمیخواهی دعوا کنی من بهجایت دعوا میکنم.»
مرکوتیو با تیبالت درگیر میشود. تیبالت مرکوتیو را میکشد. رومئو به حدی ناراحت میشود که با تیبالت درگیر شده و او را میکشد!
شاهزادهی ورونا بسیار خشمگین شده و رومئو را تبعید میکند. ژولیت برای کمک پیش راهب لارنس میرود.
راهب لارنس به رومئو میگوید: «این را بگیر. یک شربت جادویی است. دو روز تو را به خواب میبرد. خانوادهات فکر میکنند تو مردهای اما تو از خواب بیدار میشوی. پسازآن میتوانید آزادانه با هم زندگی کنید.»
راهب لارنس نامهای برای رومئو مینویسد تا از نقشه با خبرش کند. اما نامه به دست رومئو نمیرسد. او میشنود که ژولیت مرده است!
رومئو به حدی غمگین است که زهر میخرد و به دیدن ژولیت میرود.
رومئو به ژولیت میگوید: «حالا تا ابد با تو خواهم بود.» و زهر را سر میکشد.
ژولیت چشم باز میکند! دیگر دیر شده. او میبیند که چه اتفاقی افتاده است.
«نه نه! همه زهر را خوردهای و چیزی برای من نمانده اما چاقویت اینجاست.»
رومئو و ژولیت هر دو میمیرند. راهب لارنس به خانواده کاپیولت و مونتگیو میگوید که چه اتفاقی افتاده است. آنها به حدی غمگین میشود که توافق میکنند دیگر جنگودعوا را کنار بگذارند.
2. شاهزاده هملت
3. فرمانده مکبث
4. رومئو و ژولیت 👁
درس بعدی : 5. جورج و اژدها